نشر شهید کاظمی

کتاب حوزه انقلابى شرح و تبیین یکى از مهمترین و راهبردى ترین سخنرانى هاى مقام معظم رهبرى است. سخنرانى 25 اسفند 94 رهبرى به یکى از ماندگارترین بیانات ایشان پیرامون حوزه علمیه بدل شد.
رهبرى فرزانه سخن از (حوزه انقلابى) به میان اورده و نسبت به خطرى جدى به نام (انقلابى زدایى از حوزه) هشدار دادند.
این سخنرانى راهبردى نباید در بین انبوه اخبار و مشغله ها گم مى شد و مورد غفلت قرار مى گرفت چرا که خطر جدى و دشمن در حال اقدام است.
ازهمین روى دفتر مطالعات گفتمان انقلاب اسلامى به شرح و تبیین زوایاى مهم و پنهان سخنان معظم له پرداخت تا چون منشورى مهم همواره در نظرگاه حوزویان قرار داشته باشد.

کتاب مصور وبا اینفو گرافی های جذاب هدیه ای مناسب جهت کاروانهای راهیان نور.

امام خمینی (ره) یک دزدی آمده است یک سنگی انداخته و فرار کرده، رفته سرجایش. دیگر قدرت اینکه تکرار بکند ان شاءالله ندارد. من به ملت ایران سفارش می کنم که چند جهت را ملاحظه کنند. یک جهت اینکه خونسردی خودشان را حفظ کنند. ارتش ایران و ژاندارمری ایران وفادارند به ما و مشغولند آنها به کوبیدن عراق. این حرفی است که ما با ملت ایران داریم که اینها با آرامش، بدون اینکه اصلا خوفی از چیزی داشته باشند. خوفی درکار نیست اصلاً، چیزی نیست که خوف داشته باشد.

گزیده ای از متن:

تا دست برد سمت خودکارش صدای شوهرش بلند شد: «نامه ننویس زن… جوابت را نمی‌دهند… ما اقلیت دینی هستیم و کسی به فکر حل مشکلات ما نیست». اما مشکلش او را مجبور به نوشتن نامه و ارسال آن به دفتر امام کرد. امیدی به پاسخ و پیگیری نامه نداشت. دو روز بعد صدای زنگ تلفن به صدا درآمد. زن گوشی را برداشت: «احمد خمینی هستم…» دست‌پاچه شده بود. مشکلش را گفت، خیلی سریع حل شد. بعد از آن هر چند وقت یک‌بار به منزلشان زنگ می‌زد. بعدها وقتی به دیدارش رفتند خودش برای‌شان چای آورد و از آنها پذیرایی کرد.□چند باری یکدیگر [دکتر شریعتی] را درجمع‌های مخفی دوستانه دیده بودند. بحث و گفت‌و‌گویش با دکتر گل می‌کرد. خوشحال بود از اینکه یک روشنفکر وارد عرصه مبارزه شده، زبان جوانان را می‌فهمد و از مسائل زمانه خودش آگاه است. همه کتاب‌های دکتر را خوانده بود، هر چند به بعضی از آنها انتقاد داشت.درجلسه‌ای مخالفان و موافقان دکتر علی شریعتی نقد صحبت‌هایش را پیش کشیدند. طبق معمول مخالفان دکتر زیادتر بودند. رو کرد به یکی از آنها و پرسید: «کتاب‌های دکتر را خوانده‌ای؟» وقتی که پاسخ نه را شنید با تعجب گفت: «پس چگونه به خودت اجازه می‌دهی بدون اینکه با افکار و گفتار دکتر آشنا شوی با او مخالفت کنی؟»